کورشکورش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

بهونه ی زیبای زندگی

ماست خوردن به روایت تصویر

  سلام گل همیشه بهار .....سلام شازده پسر ....سلام پسته خندان .....سلام کورش جونم کورش جونم چه حال واحوال ؟ خوبی ؟ خداروشکر 5 شنبه باید میرفتیم تهران تا دکتر خودت وازمایشات ببین که بابا محمد زنگ زد به دکتر واونم گفت نیستم تا هفته اینده وفعلا داروهات داری میخوری تا دکتر ببین شما امروز اومدم بهت بگم شما علاقه خاصی به ماست خوردن داری .به هیچ عنوان بهش نه نمیگی وعلاقه بیشتر به ظرف ماست داری که دستت تو ظرف ماست کنی امروز منم ظرف بهت دادم که حسابی باهاش حال کنی اینم عکسای شما به روایت تصویر               زبونت تو حلقم   &...
29 شهريور 1392

دوری تموم شد

      سلام عزیزم.........سلام وجودم...... سلام کوچولوی نازم........ کورش ناز و دوست داشتنی این 10 روز بهونه خیلی گرفتی ولی خدارو شکر که تموم شد وبابا محمد 5 شنبه اومد وقتی دیدیش رفتی بغلش و ازش جدا نمی شدی حسابی خودت لوس کردی وبرات لباس اورد ویک پازل که تصویر خودت هستش باید بچینی این چند روز وقتی از خواب بیدار میشی شروغ میکنی به گریه وفقط بابا  بابا میگی بعد اروم میشی جمعه با بابایی و مامانی وعموها رفتیم روستای رهق خونه دوست بابایی وشما اونجا حسابی بالا وپایین پریدی وبازی کردی وعصری برگشتیم انقدر خسته شدی که تو ماشین خوابت برداینم احوالات شما اینم پازلت که باید بچینی ...
24 شهريور 1392

احوالات پرنس کوچولو

      سلام بهونه زیبای زندگیم...سلام پرنس قشنگم کورش جونم حسابی حسابی دلتنگ بابا محمد شدی شب که میخوای بخوابی بالش اضافه میزاری میگه مال بابا محمد میگم اون که نیومده میگی  الو کردم گفتم بیا اونم گفته اومدم  صبح هنوز از خواب بیدار نشدی سراغ بابا محمد میگیری گوش به حرفت ندم چه سر وصدایی میکنی فعلا داریم با هم سر میکنیم 5شنبه رفتیم تهران نوبت ازمایش کلیه هات بود ازمایش انجام دادیم امیدوارم این دفع مشکلت رفع شده باشه بدجوری استرس دارم تا یکشنبه ببینم جوابش چی؟ بابا محمد گفته تا جوابگرفتی بهم خبر بده اونم دلش پیش شما هستش     ...
15 شهريور 1392

دوری پدر وپسر

      سلام فرشته کوچولوی من .... سلام پسرم ..... سلام مرد من..... سلام وجودم   کورش جون خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم این چند روز که بابا محمد پیشت نیست دوست داشته باشی یا نه ؟ دفعه قبل که بابا محمد رفته بود مسافرت یه کوچولو بهونه گرفتی این دفعه نمیدونم چیکار کنی ؟بله دیروز بابا محمد رفت افغانستان به دفترش سر بزن ببین اونجا چه خبر؟ 2 هفته طول میکشه مسافرتش من وشما هم اومدیم خونه مامان لیدا وبابایی   هنوز بهونه های شما  شروع نشده ولی قبل از رفتن بابا محمد بهت گفتم شما قرار مرد من باشی وتو عزیزدلم گفتی باشه دیشب تلفنی با بابا محمد صحبت کردی بهت گفت منا اذیت بکن شما هم گفتی نه نه منم حسا...
13 شهريور 1392

خوش گذرونی اخر هفته

      سلام یکی یه دونه ..... گل تو خونه .....پسر خونه...... کورش جونم خوبی عزیزم ؟؟؟؟؟خوش میگذره؟؟؟؟ پسر نازم اخر هفته شلوغ داشتی 5 شنبه بعداز ر فتیم خونه مامان لیدا وبابایی وشما اونجا بازی کردی بعد شب با خاله ملیحه رفتیم پارک ونزدیک 5 صبح اومدیم خونه وحسابی تو پارک بازی کردی وقتی اومدیم خوابت برد  جمعه هم تا نزدیک ظهر خواب بودی قرار بود ناهار خونه مامانی وبابایی باشیم که بابایی گفت ناهار میریم بریم وشما بیدار شدی وکارهات کردم ورفتیم قزاان هوا خیلی عالی بود ومثل همیشه شما به همه کمک میکردی اتیش درست کردی       جوجه به سیخ کشیدی و....بعداز ناهار بازی ...
10 شهريور 1392

روز زیبااااااااااااااااااااااااااااا

سلام به زیبای ٢ عالم.....سلام به فرشته ئ زمین..... سلام هستی عالم ..... سلام شیرینم .... سلام شیب سرخم  سلام برعشقم     پرنس نازم خوبی؟ حال احوالت چطور ؟ من که خیلی خیلی خوب وخوشحال هستم چون امروز یاد ٣ سال قبل افتادم ٣٠ / مرداد/١٣٨٩ بله خودت که میدونی چه روز زیبایی بود من وبابا محمد ساعت ٢.٤٠ تو ازمایشگاه متوجه شدیم که خدای مهربون یکی از فرشته های ناز وزیباش قرار به ما بده نمیدونی چقدر اون روز من وبابا محمد خوشحال شدیم  میتونم بگم جز بهترین روز زندیگی  ما بود وقتی خاطره اون روز برای کسی میگم باتمام وجودم تعریف میکنم ومثل یک فیلم زیبا...
30 مرداد 1392
1